اَبا اِباد

"کلاه خدا" یا God Helmet

کلاه خدا

یک روزی یک دانشمند علوم اعصاب یا همان نوروساینتیست به اسم مایکل پرسینگر، از خودش پرسید که تجربه‌ی حس کردن خدا و دیگر احساسات معنوی‌ و‌ بعضا ماورایی که بسیاری از افراد آن را گزارش می‌دهند، مربوط به کدام قسمت از مغز ماست؟ بالاخره او یک نوروساینتیست بود و فکر می‌کرد که می‌توان ردپای تمام تجربه‌های ما را در مغز پیدا کرد و تجربه‌های ماورایی نیز از این قاعده مستثنی نیست و ردپایی در مغز انسان دارد. مثلا فردی می‌گوید من جای تاریکی بودم و ناگهان شخصی نورانی به من نزدیک شد که نمی‌دانستم کیست، اما مطمئنم که کسی آنجا بود.

درست است که این تجربه شخصی‌ست و شما هیچوقت نمی‌توانید با کفش‌های آن شخص راه بروید و بفهمید که راست می‌گوید یا نه؛ اما بالاخره افراد زیادی چنین اتفاقاتی را تجربه می‌کنند و اکثرا نیز مطمئن هستند که چنین اتفاقی واقعا و در بیداری برایشان افتاده است. اما با این حال، احتمالا هر تجربه‌ی ذهنی ردپایی در مغز انسان می‌گذارد که قابل بررسی‌ست. به همین خاطر این آقای مایکل پرسینگر از سر کنجکاوی و پرسشگری علمی‌اش به دوستش استنلی کورن پیشنهاد کرد که به کمک همدیگر آزمایشی برای بررسی این موضوع طراحی کنند و چون دوستش نیز یک دانشمند بود و کنجکاو بود گفت به روی چشم و یک دستگاه ساخت که به عنوان “کلاه خدا” یا God Helmet شناخته می‌شود.

این کلاه به گونه‌ای طراحی شده بود که وقتی کسی آن را روی سرش می‌گذاشت، پرسینگر می‌توانست بر قسمت‌های مشخص تعیین شده از مغز فرد، میدان مغناطیسی بسیار ضعیفی اعمال کند و آن قسمت از مغز فرد را تحریک کند. حالا پرسینگر یکی یکی داوطلبان را می‌آورد و آن‌ها را به اتاق تاریک آزمایش می‌برد و کلاه خدا را روی سرشان می‌گذاشت. آنوقت او باید به قسمت‌هایی از مغز که احتمالا منجر به چنین تجربه‌ای می‌شدند آن میدان مغناطیسی ضعیف را اعمال می‌کرد. اگر با اِعمال این میدان مغناطیسی، افراد تجربیات ماورایی گزارش می‌کردند، آزمایش پرسینگر به نتیجه می‌رسید. اما نتایج بسیار جالب بود. بسیاری از شرکت کنندگان با پایان آزمایش گزارش دادند که در لحظاتی حین آزمایش، در اتاق تاریک حضور یک نفر را احساس می‌کرده‌اند و این لحظات دقیقا همان لحظاتی بود که پرسینگر کلاه خدا را فعال می‌کرده است.

همچنین تعدادی از شرکت کنندگان حضور یک انسان را در اتاق تاریک گزارش دادند. بعضی از آن‌ها می‌گفتند که یک فرشته را مشاهده کرده‌اند. برخی می‌گفتند که یک انسان متوفی را مشاهده کرده اند. حتی تعدادی گزارش می‌دادند که خدا را دیده‌اند. بیشتر از ۸۰ درصد افراد شرکت کننده، حضور یک موجود دیگر در اتاق را گزارش دادند. اما همه‌ی این تجربیات چیزی نبود جز یک میدان مغناطیسی بسیار ضعیف که به وسیله‌ی کلاه خدا بر مغز شرکت‌‌کنندگان تاثیر می‌گذاشت.

حالا باید پرسید که آیا تجربیات ماورایی انسانی نیز از همین نوع است و مبنای آن تنها فعل و انفعالات در مغز انسان است؟

یا اینکه این تجربیات واقعی است و تنها تاثیر آن به این شکل در مغز انسان نمایان می‌شود؟

البته بسیاری از دانشمندان در صحت نتایج ارائه شده توسط پرسینگر شک دارند و حتی افراد سرشناسی مانند ریچارد داوکینز نیز خودشان مستقیما کلاه خدا را امتحان کرده‌اند تا درستی ادعای اسپینگر را بسنجند. نظر شما چیست؟

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *