اَبا اِباد

A scene from the very beautiful movie Downfall

لزوم تخصص‌گرایی

این تصویر صحنه‌ای از فیلم بسیار زیبای downfall (سقوط) محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی کارگردان آلمانی، الیور هرشبیگل است. این فیلم اتفاقات روزهای پایانی زندگی آدولف هیتلر را از نگرگاه منشی اختصاصی او، به تصویر می‌کشد.

جدا از اینکه این فیلم یکی از زیباترین فیلم‌هایی است که تاکنون راجع به جنگ جهانی دوم دیده‌ام (شاید بدون اغراق بیش از پنج بار فیلم را دیده باشم)، موضوعاتی که در فیلم بدانها پرداخته می‌شود، جنبه‌های مختلف و جالبی از روزهای پایانی یک دیکتاتور را به نمایش می‌گذارد. مخصوصا برای ما ایرانیان که در حال تجربه‌ی دوره‌ی نسبتا مشابهی هستیم، می‌تواند بسیار جالب توجه باشد. در این سکانس از فیلم، هیتلر که تصمیم گرفته خودکشی کند، پزشک مخصوص خود را فرا می‌خواند تا راجع به بهترین و مطمئن‌ترین شکل خودکشی با او مشورت کند. شاید این مساله از نظر ما یک شکل طنز داشته باشد که یک شخص حتی برای نحوه‌ی خودکشی خود، با یک متخصص مشورت کند، اما این چیزی‌ست که واقعا در فرهنگ آلمان به کرات با آن روبرو شده‌ام. در بسیاری موارد، شخص اگر در مورد موضوعی تجربه یا دانشی نداشته باشد، به راحتی با گفتن keine Ahnung (نظری ندارم)، خود و دیگران را از مصائب نظرات غیرتخصصی نجات می‌دهد. همچنین اگر به مشکلی بر بخورد و نیاز به کسب اطلاعات درباره‌ی موضوع داشته باشد، به جای مراجعه به استدلال‌های ذهنی خود، سریعا به دنبال شخص متخصص در آن حوزه می‌رود تا آن شخص، نحوه‌ی حل مشکل را به او پیشنهاد دهد یا حداقل زمانی را به مطالعه و تحقیق در مورد آن مساله اختصاص می‌دهد.

اما عکس این قضیه را نیز بارها در ایران دیده‌ام. اگر شما به یک مشکل روحی و روانی بر بخورید، در لحظه مشاهده می‌کنید که همگان در اطراف شما به روانشناسانی خبره تبدیل می‌شوند.

اگر اندکی بعد در این جمع روانشناس از سیاست صحبت کنید، بلافاصله همه در لباس سیاستمدار وارد می‌شوند و دست به تحلیل‌ می‌زنند. و اگر از درد و مرضی جسمی بگویید، این جمع لباس سیاست را از تن به در کرده و به پزشکانی حاذق تبدیل می‌شوند و بسیاری مثال‌های دیگر از این دست که همه با آن‌ها آشناییم. اما تنها اگر افراد آن جمع در موضوعی مثل فیزیک‌ مدرن، هیچ اطلاعاتی نداشته باشند که خود را عرضه کنند، با اظهار بی‌علاقگی به آن‌ موضوع، سکوت پیشه می‌‌کنند، چرا که علاقه‌ای به فهمیدن و یادگیری ندارند. من این مساله را بارها در موارد مختلف دیده‌ام. از بحث‌هایی در جمع‌های دوستانه و خانوادگی گرفته تا محیط‌های آکادمیک و حتی در داخل مجموعه‌های بزرگ که نتیجه‌ی تصمیمات، مستقیما بر سود و زیان آن مجموعه تاثیر می‌گذارد.

اما خروجی چنین رویکردی نیز امروز به سادگی قابل مشاهده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *