خودرویی که در این تصویر میبینید، خودروی پینتو (pinto) ساخت کمپانی فورد آمریکاست که در زمان تولیدش در اوایل سال ۱۹۷۰ میلادی، کمی از خودروی پراید نداشت (البته نه آنقدر افتضاح). وزن آن کمتر از یک تن و قیمت آن کمتر از دو هزار دلار بود. اما مشکل اصلی این خودرو، بحث ایمنی آن بود.
طراحی و جانمایی مخزن سوخت خودرو به گونهای بود که یک تصادف از عقب و با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ساعت کافی بود تا مخزن آسیب ببیند که در غالب موارد، منجر به آتش سوزی و انفجار میشد. پیشنهاداتی برای بهبود ایمنی و حل این مشکل ایمنی ارائه شد که به کمک این راهحل ها، این مساله به خوبی حل میشد. هزینهی این تغییرات در حد ۱۱ دلار بود به ازای هر خودرو بود که هزینهی زیادی به حساب نمیآمد و در عوض این مشکل ایمنی تقریبا به طور کامل برطرف میشد. اما این تغییرات تا مدتها پذیرفته نشد.
در سال ۱۹۷۱، یک نامهی محرمانه از درون کمپانی فورد به بیرون درز کرد که در آن دستور داده شده بود که تا زمانی که قانونی، افزایش ایمنی را الزام نکرده است، هیچ تغییرات ایمنی روی پینتو اعمال نکنید.
اما چرا مدیران فورد به چنین نتیجهای رسیده بودند؟
محاسبات سود و زیان فورد، آنها را به این نتیجه رسانده بود که چنین تغییری به صرفه نیست. اما این محاسبات بسیار ترسناک به نظر میرسد. هزینهی اعمال این تغییرات روی خودروهای پینتو، چیزی حدود ۱۳۷ میلیون دلار محاسبه شده بود. این در حالی بود که غرامت مرگ هر شخص در اثر تصادف، تنها ۲۰۰ هزار دلار بود. همچنین هزینهی درمان جراحتهای سوختگی جدی ناشی از این تصادفات، به ازای هر نفر در نهایت ۶۷ هزار دلار بود. هزینهی تعمیر هر خودرو که دچار چنین سانحهای شده باشد نیز حدود ۷۰۰ دلار برآورد میشد.
اما آمارها نشان میداد که طی آن مدت تنها ۲۱۰۰ خودرو دچار آن نوع تصادف شده بودند و فقط ۱۸۰ نفر دچار سوختگی جدی شده بودند و تنها ۱۸۰ نفر در اثر این تصادفات کشته شده بودند. اما همهی این هزینهها برای کمپانی فورد روی هم رفته معادل فقط ۴۹ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار شده بود. در حالیکه همانطور که گفته شد، هزینهی افزایش ایمنی این خودروها، ۱۳۷ میلیون دلار برآورده شده بود.
با یک محاسبهی ذهنی میتوان فهمید که کمپانی فورد اگر به جای افزایش ایمنی، غرامتها را بپردازد، بیشتر از ۸۷ میلیون دلار به نفعش تمام میشود. اما اشکالات فلسفی جدی در این محاسبات وجود دارد که نادیده گرفته شده است.
از نظر اخلاقی، آیا اصلا صحیح است که ما برای جان انسانها به دلار قیمت بگذاریم و در محاسباتمان آن را لحاظ کنیم؟
اگر نخواهیم قیمت بگذاریم، چطور میتوانیم محاسباتی انجام دهیم؟
اگر بخواهیم قیمت بگذاریم، مبنای درست محاسبهی قیمت جان انسانها چه خواهد بود؟
آیا مثلا در این قیمت گذاری، رنج روحی اطرافیان شخص در نظر گرفته میشود؟
پینوشت: مثال فوق یک مسالهی گویا در فلسفهی سیاسی و فلسفهی اخلاق است که اشکالات دیدگاه فایده گرایی (utilitarianism) را نشان میدهد : “نادیده گرفتن حقوق فردی انسانها”
با درز محتوای این نامهی محرمانه، در آن زمان جنجال زیادی علیه کمپانی فورد به راه افتاد.
– اَبا اِباد