اَبا اِباد

سریال زیبای سیاوش به کارگردانی سروش محمدزاده
تصویر: در صحنه‌ای از سریال زیبای سیاوش به کارگردانی سروش محمدزاده، معین به صابر که در تله‌ی قتلی که مرتکب نشده افتاده است، می‌گوید که بیا خودمان را معرفی کنیم، چون از قدیم گفته‌اند که سر بیگناه تا پای دار می‌رود ولی بالای دار نمی‌رود. صابر ساقی که به خوبی می‌داند این ضرب المثل‌ها صرفا نقش مخدر را دارند، در پاسخ می‌گوید که من جان خودم و جان تو را قربانی یک ضرب المثل نمی‌کنم. او راست می‌گوید…

مخدر این نیز بگذرد

مشکل مواد مخدر و مسکن‌های قوی چیست؟ کسی که اینها را مصرف می‌کند، برای لحظاتی از درد و رنج رها می‌شود. درد نکشیدن که خوب است. خوب نیست؟ چطور است که همه‌ی آدم‌ها مرتبا داروهای مسکن دریافت کنند تا درد نکشند؟ اشکالش چیست؟ اگر یک نفر قلبش شدیدا درد می‌کند، به جای اینکه به پزشک قلب و عروق مراجعه کند، مسکن قوی مصرف کند تا درد را حس نکند، چه می‌شود؟ او به پزشک مراجعه نمی‌کند، ولی چون مسکن مصرف می‌کند، یک روز درد نمی‌کشد. دو روز درد نمی‌کشد. سه روز درد نمی‌کشد. روز چهارم سکته را زده است. آن درد برای او یک نشانه بود تا به پزشک مراجعه کند و یک علاج اساسی برای قلبش پیدا کند. اما او مدام طفره رفت و درد را با انواع مسکن‌ها رتق و فتق کرد تا اینکه یک روز، قلبش از حرکت ایستاد. درد برای این فرد از این بابت مفید بود که او را مجبور می‌کرد که به سراغ درمانی برود. اما این شخص ترجیح داد، فقط آژیر خطر را خاموش کند تا اذیت نشود.

این مشکل اصلی مخدرها و مسکن‌های قوی‌ست. اما این مسکن‌های قوی فقط دارو نیستند. ما مسکن‌های روانی نیز داریم. بخصوص در فرهنگ ما ایرانی‌ها، این مسکن‌ها و مخدرها، فت و فراوان وجود دارد. محض مثال، همین اصطلاح “این نیز بگذرد” که واقعا ورد زبان‌ها شده است. طرف هر بلایی سرش آورده‌اند، به جای اینکه برخیزد و حقش را بگیرد، می‌گوید این نیز بگذرد. آن یکی به جای اینکه مقابل ظلمی که به او رفته، بایستد و اجازه ندهد که بیشتر از این به او ظلم شود، می‌گوید خدا خودش جای حق نشسته. اتفاقا آن ظالم حق تو را می‌خورد و یک لیوان آب هم روی آن می‌نوشد و اتفاقی هم برای او نمی‌افتد. یک سر به دادگاه‌ها بزنید و ببینید چقدر حق از چقدر انسان ضایع شده و تا چه اندازه حق به حق‌دار نرسیده است. در طول تاریخ بشر، کلی سر بیگناه بوده که تا پای دار رفته و اتفاقا بالای دار هم رفته است.

اگر اینطور نبود که صفحات تاریخ اینقدر پر از خون و خونریزی نبود. اینهمه انسانی که در جنگ‌ها خونشان ریخته شده، مگر همه‌شان گناهکار بودند؟

البته به نظر می‌رسد اینکه فرهنگ ما تا این اندازه از این اصطلاحات سرشار است، یک واکنش طبیعی به ناتوانی و ناکامی تاریخی ماست. شما می‌بینید این نیز بگذرد را هم راننده‌ی نیسان پشت نیسانش نوشته، هم یک استاد دانشگاه با خط نستعلیق روی دیوار اتاقش زده، هم مدیر یک شرکت وقتی شرکتش در سراشیبی سقوط است می‌زند، هم یک نفر که از فرط فشار در حال مصرف الکل زیاد است، هم بلاگری که مورد حمله‌ی گروهی از کاربران قرار گرفته و تا صبح می‌توان از این مثال‌ها آورد. حتی صفحات دیوان‌های شاعران ما پر است از این اشعار با این مضمون و این معنا که این نیز بگذرد. این یعنی ما اساسا از یافتن پاسخ دقیق و درمان درست و حسابی برای دردها و مشکلاتمان طفره می‌رویم و شجاعت مواجهه با مشکلات و کاستی‌هایمان را نداریم. ما از درد می‌ترسیم و اینها برای ما حکم همان مخدر و مسکن قوی را دارد. اما با این رویکرد ما هیچوقت مشکلاتمان را ندیده و برای حل آن‌ها چاره‌ای نمی‌اندیشیم، چون معتقدیم این نیز بگذرد.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *