اَبا اِباد

ردپای هزاران ساله

ردپای هزاران ساله

خیلی‌ از انسان‌ها دوست دارند رد پایشان در تاریخ بشر ثبت شود. بعضی‌ها برای رسیدن به چنین هدفی سعی می‌کنند که تاثیر ماندگاری بگذارند. یک نفر یک اثر هنری مثل یک نقاشی یا یک قطعه‌ی موسیقی خلق می‌کند. دیگری یک کتاب خواندنی و ماندنی می‌نویسد. یکی دیگر سعی می‌کند در دنیای سیاست دست به کارهای درستی بزند تا اسمش در تاریخ یک کشور و شاید جهان ثبت شود. یک نفر شب و روز تلاش می‌کند تا به یک اکتشاف علمی نائل شود و اسمش در تاریخ علم بشر ماندگار گردد. یکی سعی می‌کند رکوردی را در زمینه‌ی ورزشی بشکند تا اسمش در تاریخ ورزش ثبت شود. یکی با آغاز یک بیزینس ماندگار و مفید برای جامعه، به دنبال چنین هدفی‌ست. یکی شعر می‌گوید و می‌گوید تا می‌شود فردوسی. آن یکی می‌خواهد تکنولوژی جدیدی را توسعه دهد تا لقب پدر یا مادر آن تکنولوژی را به او بدهند و اسمش در تاریخ ثبت شود.

خیلی‌ها هم برای چنین هدفی، در جهت منفی حرکت می‌کنند و فجایعی را رقم می‌زنند و اسمشان در تاریخ به عنوان جنایتکار ثبت می‌شود. یک عده هم که نمی‌توانند نه کارهای مثبت تاثیرگذاری بکنند و نه قادرند دست به کارهای منفی تاثیرگذار با تاثیر منفی بزنند، سعی می‌کنند راه‌های آسان را امتحان کنند. مثلا می‌بینید طرف اسپری رنگ برداشته و اسمش را روی یک اثر تاریخی بسیار قدمت دار، می‌نویسد و حس می‌کند که این اثر تاریخی که چند هزار سال دوام آورده، می‌تواند نام او را با خودش به تاریخ ببرد. دیگری می‌رود اسمش را روی درخت می‌تراشد و حس می‌کند که چون این درخت خیلی عمر خواهد داشت، اسم او را مدتی با خود به تاریخ خواهد برد. شاید چند سال بعد، یک نفر پیدا شود و اسم او را بشناسد و بگوید ا ا ا این فلانی‌ست که در این تاریخ و این سال اینجا بوده است. انگار که نادرشاه افشار بوده که بودنش در این نقطه برای کسی مهم بوده باشد.

حالا بگذریم. بعضی‌ها هم کار خاصی نمی‌کنند ولی اثرشان در تاریخ می‌ماند. مثل رد پاهای بالا. این رد پاها که چند سال قبل در پارک ملی وایت سندز نیومکزیکو در ایالات متحده پیدا شده، مربوط به ۱۰ هزار سال پیش است. این رد پاهای انسان به همراه ردپاهای حیوانات دیگر در بستر یک دریاچه‌ی خشک شده باقی مانده است. فکرش را بکنید، ۱۰ هزار سال قبل اشخاصی از اینجا رد می‌شده‌اند‌ و ردپایشان باقی مانده و ما امروز این ردپاها را می‌بینیم. اما این ردپاها آنقدر خوب باقی مانده که ما می‌توانیم اطلاعات زیادی راجع به آن‌ها کسب کنیم.

طبق این رد پاها، داستان از این قرار بوده است 👇🏾👇🏾 «ده هزار سال قبل در اینجا، زنی ریزنقش – یا شاید پسری نوجوان – به سرعت در منطقه‌ای که حیوانات غول‌پیکر پرسه می‌زنند، راه می‌رود. آن شخص کودکی خردسال را روی کمر خود نگه داشته و پاهایش در گل و لای لیز می‌خورد، در حالی که تقریبا یک و نیم کیلومتر را با عجله طی می‌کند و می‌دود. در بعضی نقاط رد پای کودک ظاهر می‌شود و دوباره محو می‌شود. آن شخص هر بار که خسته می‌شود کودک را روی زمین می‌گذارد و دوباره او را با خود‌ حمل می‌کند. کودک تنها کمتر از دو سال سن دارد. شاید او قصد دارد کودک را به مقصدی امن برساند. اما در نهایت تنها و بدون کودک به خانه برمی‌گردد💔»

حالا چشمان خودتان را ببندید و این (احتمالا) مادر و کودک را در ده هزار سال قبل تصور کنید. این داستان خیالی نبود و همه‌ی داستان با استفاده از اطلاعاتی که از رد پای این مادر و کودک به دست آمده، ساخته شده است. آن‌ها واقعا در تاریخ ثبت شده اند. حالا با کمک تخیل خود، فکر می‌کنید چه بلایی سر کودک آمده بود؟

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *