من همواره تاکید داشتهام که مطالب علمی و فلسفی بایستی به سادهترین شکل ممکن بیان شوند و همواره از هر موقعیتی استفاده کردهام تا این موارد را به شکلی ساده و آسان، بازگو کنم.
چرا که همیشه بر این موضوع تاکید داشتهام که اگر کسی حقیقت را بداند، احتمال اینکه به خطا رود کاهش مییابد و بسیار از خطاهای انسان، از سر ناآگاهیست. بسیاری از کسانی که انرژی را به شکل غیرمسئولانهای هدر میدهند، احتمالا از ارتباط این هدررفت انرژی و گرمایش زمین آگاه نیستند. بسیاری از کسانی که زبالههای خود را در طبیعت رها میکنند، از مشکلاتی که این زبالههای رها شده در اکوسیستم آن منطقه ایجاد میکند، اطلاع دقیقی ندارند. و بسیاری مثالهای دیگر از این دست.
چندی پیش وقتی با برادرزادهام که اکنون در دوران نوجوانیست صحبت میکردم، خاطراتی را تعریف میکرد که برایم بسیار جالب و شنیدنی بود.
میگفت بیش از یک دهه قبل و زمانی که او کودک خردسالی بوده، برایش توضیح میدادهام که چرا نباید در هنگام خرید، کیسهی پلاستیکی دریافت کنیم و این زبالههای پلاستیکی با تجزیهی دیرهنگام خود در طبیعت، چه آسیبهایی میتوانند به طبیعت برسانند. برایم بسیار جالب بود که یک کودک پنج ساله، چقدر خوب عمق مطلب را دریافته است و حال، بیش از یک دهه بعد، هنوز هم آن مطالب را به یاد دارد. راه و روش من حتی در مواجهه با کودکان نیز چنین بوده است که به جای اینکه آنها را مجبور به انجام کاری کنم، علت علمی و حقیقی پشت یک مساله را برایشان بازگو کنم و به نظرم تاکنون، این روش چه در مواجهه با کودکان یا بزرگسالان، موفق بوده است. در این روش، شخص با درک علت اصلی موضوع، به یک امر کلی دست مییابد و در موارد مشابه دوباره به این اصل فکر میکند و براساس آن، تصمیم میگیرد و دیگر نیازی نیست که روی تک تک جزئیات به شخص یادآوری کرد.
به عنوان مثال، فردی که به اهمیت مقابله با تغییرات تغییرات اقلیمی پی برده است، در هر شرایطی به این موضوع میاندیشد و به عنوان مثال، خود سعی میکند بیشتر از حمل و نقل عمومی به جای خودروی شخصی استفاده کند، در مصرف انرژی صرفهجویی میکند و موارد دیگر.