اَبا اِباد

غربزده

غربزده

سه نقد درباره‌ی اصطلاح “غرب‌زده” نقد اول : اولین بار جلال آل احمد این واژه را به شکلی وسیع ترویج (promote) کرد. او با به کارگیری این واژه در عنوان کتابش، آن را وارد فرهنگ عمومی ایرانیان کرد و البته همفکرانش نیز پشت‌بند او بازی کردند و آنقدر این واژه را به کار بردند که این واژه‌ توی ذهن بسیاری از ما باقی مانده است. اگر می‌خواهید ببینید که قدرت فعالیت این گروه چقدر بالا بوده است، سعی کنید واژه‌ی “شرق‌زده” را چندین بار بخوانید. خیلی زود متوجه می‌شوید که واژه‌ی “غرب‌زده” برایتان خیلی ملموس است.

اما واژه‌ی “شرق‌زده” برایتان خیلی ناملموس است. چرا که کسی به شکلی وسیع از این واژه استفاده نکرده است. به همین خاطر اگر کسی به تمدن مغرب زمین کمی تمایل نشان دهد، سریعا برچسب غربزده را دریافت می‌کند. اما کسی مثل جلال آل احمد که خودش را قربانی کشورهای بلوک شرق می‌کند، هیچ برچسب شرق‌زده‌ای دریافت نمی‌کند. پس اینکه این واژه اینقدر راحت و زیاد استفاده می‌شود و واژه‌ی مقابل آن به ندرت استفاده می‌شود، خودش نشان می‌دهد که یک جای کار می‌لنگد.

نقد دوم: حالا که این واژه وارد فرهنگ عمومی ما شده است، باید یک نهیب هم به خودمان بزنیم. ما کسی را که به تفکر و تمدن غربی تمایل دارد و آن را دوست می‌دارد، غرب‌زده می‌نامیم. در حالیکه اگر یک نفر به تمدن ایران و هرچیزی راجع به ایران علاقه نشان دهد و به آن تمایل داشته باشد، ما او را ایران‌دوست (iranophile) می‌نامیم. خب چرا ما همان اصطلاح غرب‌دوست یا شرق‌دوست را برای کسی که به تفکرات شرقی یا غربی تمایل دارد به کار نمی‌بریم؟ آیا صرفا تمدن و تفکر ما شایسه‌ی دوست داشتن است و تفکرات سایر ملل شایسته‌ی دوست داشتن نیست که از پسوند زده استفاده می‌کنیم؟ می‌دانید که پسوند زده هیچگاه به شکلی مثبت به کار نمی‌رود. مثلا می‌گوییم حاصل سن زده (محصولی که گرفتار آفت سن شده است)، یا بدبخت فلک زده، یا بنده‌ی خدا زده و ده‌ها مثال دیگر از بار منفی این پسوند خبر‌ می‌دهد. حالا یک نفر می‌تواند تفکر غربی را دوست داشته باشد و ما به جای غرب‌زده به او بگوییم غرب‌دوست. چه ضرورتی دارد که به غرب به عنوان بلا و شر نگاه کنیم؟

نقد سوم: آدم عاقل از هر تفکری قسمت خوبش را می‌گیرد و قسمت بدش را نمی‌گیرد. همین کشورهای کاپیتالیستی تا حد زیادی از تفکرات سوسیالیستی بهره برده اند. اتحادیه‌های کارگری، بیمه‌های سلامت، بیمه‌های بازنشستگی، برنامه‌های رفاه اجتماعی و بسیاری از قوانین کار، خروجی تفکر سوسیالیستی بوده است که کشورهای با سیاست کاپیتالستی بعد از دیدن تاثیرات مثبت این قوانین و سیاست‌ها، از آن‌ها بهره گرفته اند. از سوی دیگر کشورهای کمونیستی نیز از اقدامات مثبت کشورهای کاپیتالیستی بسیار آموخته‌اند. کشور چین که اکنون خودش را یک کشور کمونیستی معرفی می‌کند، وقتی فهمید که به شیوه‌ی کمونیستی نمی‌تواند با جهان کاپیتالیستی رقابت کند، تولید ارزش به شیوه‌ی کاپیتالیستی را آغاز کرد. اما در فضای سیاسی همان راه و روش کمونیستی خودش را ادامه داد.

در این میان هر کشوری هم که چشمش را بر روی واقعیت‌ها بست و از دیگران درس نگرفت، همچون شوروی به بن‌بست رسید. ‌پس شایسته آن است که ما به جای ستیز با تفکرات شرق و غرب، قسمت‌های خوب هریک را بگیریم و قسمت‌های بدشان را نادیده بیانگاریم.

پی‌نوشت : در ایران آزاد فردا، ما بایستی به جای ستیز با شرق و غرب جهان، از جنبه‌های مثبت هریک استفاده کنیم و خودمان را بالا ببریم. تجربه به ما نشان داد که ستیز هیچ حاصلی ندارد.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *