“همه چیز خیلی الکی است. وارد فروشگاه میشوید و آنها فوراً پنج چیزی را که در مورد شما دوست دارند، به زبان میآورند. متوجه شدم وقتی سعی میکردم با آنها دوست شوم، آنها هم همین کار را میکردند، بدون اینکه حتی سعی کنند من را بشناسند. این طرز فکر همه جا بود، حتی موقع خرید مواد غذایی. آنها سوالاتی مثل «شام خوبی دارید؟» میپرسیدند یا چیزهایی مثل «این پنیر فوقالعاده است» میگفتند. انگار سعی داشتند سکوت را با پچپچ پر کنند. احساس میکردم نمیتوانم با مردم صادق باشم. باید در روابطتان محتاط باشید. همه خیلی زود دلخور میشوند.
در آلمان، ما با هم صادق هستیم. وقتی سوالی میپرسم یا جواب میدهم، انتظار صداقت دارم.” این چند خط تجربیات یک دانشجوی آلمانی از زندگی در آمریکاست. البته تنها این یک نفر نیست که از زندگی در آمریکا چنین تجربهای را نقل میکند. اگر با کسانی که از کشورهای مشرق زمین به آمریکا مهاجرت کردهاند نیز صحبت کنید، میبینید مساله برای آنها به مراتب حادتر و دشوارتر است. به طوریکه در ابتدا شخص فکر میکند همه با او دوست هستند، اما بعد از مدتی میفهمد که آنها فقط دوستانه رفتار میکنند و دوست او نیستند. جالب است بدانید که این مساله یکی از مسائل مورد علاقهی جامعه شناسان است.
مساله این است : چرا آمریکاییها بسیار دوستانه (friendly) رفتار میکنند اما دوست (friend) نیستند؟
این مساله مدتها ذهن جامعهشناسان به خصوص جامعهشناسان آمریکایی را به خود مشغول کرده است و دلایل زیادی برای آن ذکر شده است که من در اینجا به یکی از جالبترین آنها اشاره میکنم. من یک زمانی در ایران قصد داشتم که یک خودروی صفر کیلومتر بخرم. آنموقع در ایران هنوز خبری از قرعه کشی نبود و آدم میتوانست براحتی به یک نمایندگی مراجعه کند و یک خودرو با زمان تحویل دو ماهه ثبت نام کند. اما در نمایندگی هم کسی نبود که آدم را راجع به انتخاب خودرو راهنمایی کند. من ناچار بودم با چند نفر از دوستانم که کمی از خودرو سررشته داشتند مشورت کنم. آن دوستانم هم ناچار بودند برای اینکه به من مشورت بهتری ارائه دهند از دوستان خود سوال بپرسند. اگر من دوستی نداشتم و خودم برای خرید خودرو تنهایی میرفتم، ممکن بود بدترین انتخاب را داشته باشم.
من این مساله را زمانی که به آلمان آمدم به شکل دیگری دیدم. در آلمان به علت کمبود خانه، یافتن خانه واقعا مکافات است. یعنی میبینید برای اجارهی یک خانه بیست سی خانواده در صف بازدید هستند. در بسیاری موارد هم در نهایت صاحبخانه خانه را به کسی اجاره میدهد که بواسطهی دوستانش معرفی شده باشد. اگر شما دوستی نداشته باشید که شما را معرفی کند، حسابی توی دردسر میافتید. شما اینجا هم نیاز به یک دوست دارید. اما این یک اشکال است.
اینکه شما برای دریافت یک کالا یا یک خدمت، نیاز به داشتن دوست و آشنا دارید، نشان میدهد که بازار (market) خوب عمل نکرده است. این دقیقا چیزیست که در آمریکا وجود ندارد. در آمریکا شما اگر پول داشته باشید، هم بهترین مشاوره برای خرید خودرو را دریافت میکنید و هم براحتی و بدون معرفی یک خانه اجاره میکنید یا میخرید.
از نگاه جامعه شناسان، این یکی از مهمترین دلایلیست که آمریکاییها علیرغم اینکه بسیار خونگرم هستند، دوستی ندارند. چرا که اساسا به دوست نیازی ندارند و بازار همه چیز را برایشان فراهم میکند، تا وقتی که پول داشته باشند. این یعنی بازار در آمریکا به خوبی عمل میکند و نیاز یک نفر به دوستانش در حد همان نیازهای روحی و روانیست.
– ابا اباد