اَبا اِباد

اولین تصحیح دقیق شاهنامه (تصویر) به توسط یک افسر انگلیسی به نام کپتان ترنر

چرا کنجکاو نیستیم؟

کل دغدغه‌اش این است که تصویر خوبی از ایران به دیگران نشان دهد. چرا که معتقد است که رسانه‌ها تصویر درستی از ایران به جهان نشان نداده‌اند و این وظیفه‌ی ماست که فرهنگ غنی‌مان را به جهانیان نشان دهیم. حتی یک بار با پخش مداوم صدای شجریان، اعصاب همه را به هم ریخته بود. افراد زیاد دیگری را نیز می‌شناسم که چنین دغدغه‌ای دارند. اصلا شاید به همین خاطر باشد که سلبریتی‌های جهان راه افتاده‌اند و چهار تا کلمه به فارسی می‌گویند و به فارسی آهنگ می‌سازند و ناگهان ویوهای میلیونی از سمت ایرانیان دریافت می‌کنند. شاید سال‌ها دوری از باقی جهان و انزوا، این حس را به ما داده که دیده نمی‌شویم.

همه جا می‌خواهیم به زور فرهنگ خودمان را به دیگران نمایش دهیم. خیلی‌ها احساس می‌کنند که باید نوروز و حافظ و سعدی و مولانا و خیام را به جهانیان معرفی کنند و‌ به همه‌ی جهان نشان دهند که ما ملت بزرگی هستیم و آدم‌های بزرگی داشته‌ایم و فرهنگ غنی و تمدنی چندهزارساله داشته‌ایم. بسیاری حتی این را وظیفه‌ی خودشان می‌دانند. همه‌ی اینها در نوع خودش خوب است و من انتقادی به این مساله ندارم.

اما نقد من به جنبه‌ی دیگری از این ماجراست : چرا ما سعی نمی‌کنیم ملت‌های‌ دیگر را بشناسیم؟ چرا به جای اینکه ما نیز کنجکاو باشیم و سعی کنیم مردم دیگر نقاط جهان و‌ فرهنگ آن‌ها را بشناسیم، همواره سعی داریم فرهنگ خودمان را عرضه کنیم؟ شده‌ایم شبیه آدم‌های پرحرفی که مدام حرف‌ می‌زنند، اما نمی‌خواهند حرف دیگران را بشنوند و فکر می‌کنند دیگران چیز جدیدی برای عرضه به آن‌ها ندارند.

چرا برای ما سوال نشده که چه چیزی در فرهنگ ژاپن و آلمان وجود داشته که بعد از اینکه هر دو در جهان جهانی دوم با خاک یکسان شده‌اند، بعد از چند دهه دوباره‌ در صدر ملل مترقی جهان قرار گرفته‌اند؟

چرا برای ما سوال پیش نمی‌آید که چه چیزی در فرهنگ چین وجود داشته که اکنون دارند دنیا را تسخیر می‌کنند؟

چرا برای ما جالب نبوده که بدانیم آمریکا چطور آمریکا شد و چه چیزی در فرهنگ آمریکایی بوده که اکنون آن را به پیشرفته‌ترین کشور دنیا بدل کرده؟

چرا برای ما سوال نشده که چه چیزی در فرهنگ انگلیس و ایتالیا بوده که نیوتن و گالیله آنجا زاده شدند و نه در ایران؟

چرا ما به جای نمایش فرهنگمان به‌ دیگران، سعی نمی‌کنیم فرهنگ دیگران را بشناسیم و نکات خوبش را برای خودمان برداریم؟ اگر چنین چیزی را انکار می‌کنید، شما را به تعداد زیاد ایران‌شناسان غربی و نبود غرب‌شناسان ایرانی ارجاع می‌دهم. چرا در غرب و شرق جهان ما تخصص‌هایی مانند شرق‌شناس (مستشرق)، ایران‌شناس، چین شناس، ژاپن شناس و بسیاری دیگر را می‌شنویم، اما در ایران مثلا آلمان‌شناس یا انگلیس‌شناس بزرگی نمی‌بینیم؟ آیا آلمان و انگلیس ارزش نداشته‌اند که ما آن‌ها را بشناسیم؟

جالب است بدانید که اولین تصحیح دقیق شاهنامه (تصویر) به توسط یک افسر انگلیسی به نام کپتان ترنر مکان صورت گرفت. قدیمی‌ترین نسخه‌ی‌ چاپی دیوان حافظ به سفارش ریچارد جانسن انگلیسی، عضو کمپانی هند شرقی صورت گرفت. نخستین نسخه چاپی از گلستان در سال ۱۶۵۱ میلادی در آمستردام منتشر شد. هزاران مثال دیگر در این زمینه‌ وجود دارد. اما چرا عکس آن نبوده است؟ چون آن‌ها کنجکاو بوده‌اند‌ که ما و دیگر ملل جهان را به خوبی بشناسند و البته از این شناخت برای پیشرفت خودشان هم به خوبی و به درستی استفاده کرده‌اند.

اما در مقابل ما، علاقه‌ای نداریم که کسی را بشناسیم، شاید چون فکر می‌کنیم ما از همه‌ی دنیا غنی هستیم و نیازی به شناخت دیگران نداریم.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *