اَبا اِباد

تصویر عباس میرزا ولیعهد فتحعلی‌شاه قاجار
تصویر : عباس میرزا ولیعهد فتحعلی‌شاه قاجار. می‌گویند وقتی نماینده‌ی فرانسه به دیدار او می‌آید، عباس میرزا از او می‌پرسد : "نمی‌دانم این قدرتی که شما را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به‌ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصل‌خیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟"

چرا پیشرفت نکردیم

این سوال از کودکی همواره در ذهن من وجود داشت که ما چرا ما شدیم؟ آن زمان وقتی در تلویزیون کشورهای غربی و حتی فیلم‌های سینمایی‌شان را می‌دیدم، همیشه از خودم می‌پرسیدم که اینها چرا اینقدر پیشرفت کرده‌اند و ما چرا اینقدر عقب مانده‌ایم؟ این سوال اما بعد از مهاجرت در ذهن من پررنگ‌تر شد. چون با چشم خودم سطح پیشرفت در جوامع غربی را از نزدیک دیدم و دوباره از خودم پرسیدم که چه چیزی باعث شده که کشوری مثل آلمان چندین قرن مدام پیشرفت کند؟ چه چیزی باعث شده انگلستان آغازگر عصر مدرن باشد و اینهمه علم و تکنولوژی به جهان عرضه کند؟ چرا این پیشرفت‌ها در دنیای مدرن، از مغرب زمین آغاز شده است نه از مشرق زمین؟ مگر اینها چه کار کرده‌اند که ما مردم دیگر مناطق جهان نکرده بودیم؟ چرا چندین قرن است که این پیشرفت و سرآمدی همچنان ادامه دارد و آفتاب ترقی و توسعه در مغزب زمین تاکنون غروب نکرده است؟

اما چنین سوالاتی اولین بار نیست که به ذهن کسی می‌آید. اندیمشندان زیادی به این سوالات فکر کرده‌اند و برای پاسخ به این سوالات، تلاش‌های زیادی صورت گرفته است. اما چنین سوالی مطمئنا پاسخی ساده ندارد. چرا که ما در اینجا با پیچیدگی جوامع انسانی مواجه هستیم. شاید اگر این یک سیستم فیزیکی بود که قوانین فیزیک بر آن حاکم بود، ما خیلی راحت‌تر به یک پاسخ قانع کننده می‌رسیدیم. به هر حال همانطور که گفته شد، محققان زیادی تاکنون سعی داشته‌اند به این سوال پاسخ دهند. پاسخ‌هایی که به این سوالات داده شده را می‌توان ذیل سه مکتب فکری (school of thought) جای داد. اما نباید انتظار داشته‌ باشیم که درجا یکی را به عنوان پاسخ صحیح انتخاب کنیم.

مکتب اول معتقد است که برتری غرب و اروپا، از بابت هوش بیشتر، نظم و ساختار بهتر و تلاش بیشتر آن‌ها بوده است. این تفکر در مقابل عقب افتادگی ملل دیگر را ناشی از نادانی، غرور، تنبلی، ترس و خرافاتی بودن آن‌ها می‌داند.

مکتب دوم این دسته‌بندی‌ها را وارونه می‌کند. متفکران مکتب دوم معتقدند اروپایی‌ها پرخاشگر، بی‌رحم، حریص، بی‌وجدان و ریاکار بودند. قربانیان آنها (مللی که عقب افتادند) قربانیانی شاد، بی‌گناه و ضعیف‌النفس بودند و از این رو کاملاً قربانی اروپایی‌ها شدند.

مکتب سوم استدلال می‌کند که دوگانه غرب-بقیه کاملاً نادرست است. در جریان بزرگ تاریخ جهان، اروپا دیرتر از دیگران وارد شده و از دستاوردهای پیشین دیگران استفاده کرده است. این مکتب فکری طرفداران زیادی ندارد، چرا که سوابق تاریخی نشان می‌دهد، در هزار سال گذشته، اروپا (غرب) محرک اصلی توسعه و مدرنیته بوده است.

هرکدام از این مکاتب فکری، تا حدی درست و تا حدی نادرست هستند. همانطور که گفته شد مسائل همیشه پیچیده‌تر از آن چیزی هستند که ما تصور می‌کنیم و سوال اصلی هنوز پابرجاست.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *