اَبا اِباد

woman-poem

شعر زن

حقیقت را ببین

که چگونه چون سیل

سیاهی بطلان را

با خود می‌برد

این سیاه مایگان را

این کبود درفشان را

این دل مردگان را

که از شجاعت زن

اینچنین در هراسند

حقیقت را ببین

که چون دانه‌های خفته در بیابان

با اندک بارانی

اینچنین بی شماره می‌روید

حقیقت را ببین

حقیقتی که از جنس آزادی‌ست

حقیقتی که از جنس راستی‌ست

راستی کو آن دستی

که بتواند راه خیال را بر ما ببندد

حقیقت را ببین

که‌ این چنین در غل و زنجیر

و اینچنین در خون غلطیده

باز دوباره برمی‌خیزد

تا که‌ اهریمن باز بفهمد

که حقیقت کشتنی نیست

حقیقت چون خورشید است

که هرچه او را در بند کشند

باز هم جهان او را

چشم در راه است

حقیقت اکنون

در کالبد زنی‌ست

که زنده است

و زندگی می‌بخشد

حقیقت اکنون زنی‌ست آزاد

که آزادی می‌بخشد

و نوید می‌دهد آزادی را

حقیقت از جنس رفتن نیست

حقیقت همانا که ماندنی‌ست

حقیقت همانجاست

محکم چون زن

زنده چون رود

آزاد چون باد

حقیقت همینجاست

در دستان من و تو

-اَبا اِباد
پی نوشت: تقدیم به نرگس محمدی که اخیرا جایزه‌ی صلح نوبل را از آن خود کردند و تقدیم به تمام زنان آزادی‌‌بخش سرزمینم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *