ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه میتوانند یک صفحه مختص خود بسازند و در آن نظراتشان را با دیگران به اشتراک بگذارند، به اصطلاح جامعهی طبقهای به جامعهی شبکهای تبدیل شده است. خب چند سال قبل اینطور نبود. مثلا هرکسی کتابی نمینوشت یا نوشتههای هرکسی به روزنامهها و جراید راه نمییافت یا هرکسی به تلویزیون دعوت نمیشد.
خیلی خوب به یاد دارم که مثلا میگفتند فلانی با تلویزیون مصاحبه کرده و در اخبار فلان ساعت پخش میشود. آنوقت همه در آن ساعت میخکوب پای تلویزیون مینشستند تا ببینند فلانی در قاب تلویزیون چه شکلیست و چه میگوید. آنوقت کاشف به عمل میآمد که آن شخص فقط برای لحظهای از پشت دوربین رد شده است. خب همان فلانی الان میتواند برای خودش یک صفحه ایجاد کند و نظرات خودش را با دیگران به اشتراک بگذارد و اگر فالور میلیونی داشته باشد، تعداد مخاطبش از آن برنامهی تلویزیونی هم بیشتر است.
او که اکنون مخاطب میلیونی دارد، اصلا برای رساندن نظراتش به دیگران، به رفتن به تلویزیون فکر هم نمیکند. اصلا با این وضعیت فقدان آزادی در شبکههای تلویزیونی و روزنامهها، شخص چرا باید خودش و نظراتش را فدای یک برنامهی تلویزیونی یا یک روزنامهی کم مخاطب بکند؟
او در صفحهی خودش آزادی بیشتری دارد و همه کارهی صفحهی شخصی خودش است. این یک جنبهی مثبت از فراگیر شدن شبکههای اجتماعیست. پیشتر شما در هر شبکهی تلویزیونی یا هر روزنامه و مجلهای، تنها نظرات اشخاصی را میدیدید که به صاحبانشان نزدیک بودند. اما حالا در این شبکههای اجتماعی تا دلتان بخواهد، نظرات مختلف وجود دارد. حالا شما اگر بگردید، هم افرادی را میبینید که حرفهای کاملا علمی و تخصصی میزنند، هم افرادی را میبینید که زمین تخت گرایی و طب سنتی و این چیزها را ترویج میکنند. اصلا ما با سیلی از اطلاعات درست و غلط مواجه هستیم. آیا چون بخشی از این اطلاعات نادرست است،
بایستی درب این شبکههای اجتماعی را تخته کنیم؟ این شبکههای اجتماعی حداقل یک آزادی بیان نیم بند و حداقلی را به افراد داده است.
پس چطور میتوانیم جلوی سیل اطلاعات غلط را بگیریم؟
پاسخ من این است که در دنیای امروز و در چنین شرایطی، هرکسی “خودش” وظیفه دارد تفکر انتقادی پیشه کند و هرچیزی را که دید و خواند، سریعا باور نکند و نپذیرد و در مقابل اطلاعاتی که عرضه میشود، مرتبا سوال بپرسد و به آسانی نپذیرد.
سوالاتی مثل اینکه آیا اطلاعاتی که این شخص عرضه کرده صحیح است؟
آیا چون بیشتر اطلاعاتی که عرضه کرده صحیح بوده، بایستی من همهی چیزهایی که عرضه کرد را بپذیرم؟
آیا چون افراد زیادی به این شخص یا این نظر حمله کرده اند، آن نظر نادرست است و آن شخص، در اشتباه است؟
یا آیا چون افراد زیادی این شخص یا نظر را تایید کرده اند، من نیز باید او و نظراتش را تایید کنم؟
من فکر میکنم ما اکنون بیش از هر زمان دیگری به این روحیهی پرسشگری یا تفکر فلسفی نیاز داریم تا درست را از نادرست و سره را از ناسره تشخیص دهیم.
– اَبا اِباد