من عادت ندارم برای نوشتارهایم عنوانی انتخاب کنم. اما برخلاف این عادتم، اسم این نوشتارم را “سه نقد برای سه دوست” میگذارم. اگرچه این نوشتار واقعا سه نقد به روش و منش سه دوست عزیز و اندیشمند است، اما شامل هر انسان اندیشمند دیگری نیز میشود و محدود به این سه نفر نیست. چرا که غیر از این سه دوست، افراد زیاد دیگری را میشناسم که به این سه بلا گرفتار شده اند.
و اما نقدها :
نقد اول به دوست اول: دوستی دارم که انسان بسیار باسواد و اهل مطالعهایست. اتفاقا قلمش خوب است و به موضوعات خوب و به روزی نیز میپردازد. اما جز من و چند نفر دیگر از دوستانمان، کسی نوشتههایش را نمیخواند. چرا که بخش زیادی از نوشتههایش را منتشر نمیکند. آن بخشی هم که منتشر کرده، در یکی دو مجلهی قطور که خوانندهی خاصی ندارد، منتشر کرده است. کسی در دنیای امروز حوصلهی خواندن کتاب هزار صفحهای را هم ندارد، چه رسد به مجلهای که هر ماه در هزار صفحه منتشر میشود. نقد من به او این است که تا وقتی نوشتههایت را از طریق درستش که امروز همین شبکههای اجتماعیست، منتشر نکنی، انتظار تاثیرگذاری نیز نداشته باش.
نقد دوم به دوست دوم : دوست دیگری دارم که او نیز انسان متفکر و اهل مطالعهایست. برخلاف دوست اول، او شبکههای اجتماعی را شناخته و از آنها به خوبی برای انتشار نظراتش استفاده میکند. اتفاقا قلم خوبی نیز دارد. اما مسائلی که به آنها میپردازد، مشکلات روز جامعهی ما نیست. مثلا پرداختن زیاد به پست مدرنیسم در جامعهای که هنوز به مدرنیسم هم نرسیده است، مانند پرداختن به قوانین رانندگی برای شهریست که هنوز خیابان و خودرو ندارد. او در نوشتههایش یا در گذشته زندگی میکند یا به مسائل آیندهی دور جامعهی ما میپردازد. از همین بابت، او نیز خیلی نمیتواند انتظار تاثیرگذار بودن داشته باشد. چون کسی درکی از مشکلاتی که او مطرح میکند، ندارد.
نقد سوم به دوست سوم : دوست سوم نیز انسان بسیار با معلوماتیست. او برخلاف دوست اول، به خوبی از مدیا استفاده میکند و در نشر اندیشههایش بسیار هم فعال است. برخلاف دوست دوم، به موضوعات و مسائل روز انسان به خصوص در جامعهی ایران، میپردازد. اما آنقدر پیچیده مینویسد که فکر میکنم هرکسی در خواندن مطالبش گیج میشود. فهمیدن نوشتههایش زمان و تمرکز زیادی میخواهد و از طرف دیگر، فرض تمام این نوشتارها بر این است که مخاطب قبلا مطالعات عمیقی در آن حوزه داشته است. او نیز نباید خیلی انتظار تاثیرگذاری داشته باشد، چرا که در این زمان کسی نوشتههای پیچیده را چندان جدی نمیگیرد. جای اینگونه نوشتارها در مجلات کاملا تخصصیست که مخاطب آن متخصص آن عرصه است.
این سه نقد، سه ویژگی یک نوشتار تاثیرگذار (نه یک مقالهی تخصصی علمی یا فلسفی) را نشان میدهد. اول اینکه باید به دست مخاطب برسد، دوم اینکه باید به مسائل روز یک جامعه بپردازد و سوم اینکه این کار را در نهایت سادگی انجام دهد و از پیچیده گویی و به کارگیری اصطلاحات سنگین و پرطمطراق خودداری کند. در صورت نداشتن هر یک از این سه ویژگی، آن نوشتار یا توسط مخاطب دیده نمیشود، یا اگر دیده شود، چندان جدی گرفته نمیشود و یا اگر دیده شود و مخاطب بخواهد آن را جدی هم بگیرد، از بابت پیچیده گویی نویسنده نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند و در هر سه حالت، نقض غرض میشود. یعنی هدف و غرض خود که از ابتدا تاثیرگذاری بوده است را نقض میکند. خیلی خودمانی، خودش خودش را میکُشد.
تصویر فوق : سه تفنگدار که در اصل چهار تا بودند
– اَبا اِباد