بدون تعارف باید بگویم که اکثر اساتید دانشگاههای ایران در هپروت سیر میکنند. نه از این بابت که کارشان را بلد هستند یا نه، بلکه از این بابت که ارتباطشان را با اجتماع مدتهاست که از دست داده اند. شما نمیتوانید حضور تخصصی (نه شخصی) آنها را در هیچ شبکهی اجتماعی ببینید. شاید بتوانید به کمک ذرهبین چندتایی از آنها را در لینکدین پیدا کنید که آنها نیز به جز اینکه هرچند وقت پستی بگذارند که فلان مقاله و کتاب را نوشتهاند یا در فلان کنفرانس شرکت کرده اند، چیزی برای عرضه به جامعه ندارند.
چیزی که من طی چندین سال فعالیتم در شبکهی جهانی متخصصان لینکدین دیده ام، تعداد اساتید ایرانی که به کمک پستهای آنها بتوانید بفهمید که حوزهی تخصصیشان چیست، به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. اگر اساتید ایران از طریق کلاسهای درس، همان ارتباط با دانشجویان را نیز نداشتند، عملا یک جزیرهی جدا افتاده از اجتماع بودند.
شما چند استاد دانشگاه را میشناسید که چهار تا پست تخصصی منتشر کند؟
آیا اصلا میتوانید خیلی راحت با یک استاد دانشگاه ارتباط برقرار کنید؟
احتمالا اگر یک عضو هیات علمی این نوشتار را بخواند، هزار بهانه بیاورد که سرش شلوغ است و کلی کار سرش ریخته است. اما من بعید میدانم یک عضو هیات علمی حتی با داشتن مسئولیت اجرایی از مدیران بزرگترین کمپانیهای ایرانی، برنامهاش فشرده تر باشد. با این حال، بسیاری از مدیران را در لینکدین میبینیم که بسیار فعال هستند و تخصص و تجربهی خودشان را با دیگران به اشتراک میگذارند.
همین اساتید که سادهترین ارتباطات را با عموم مردم در اجتماع ندارند، انتظار دارند مدیران صنایع پاشنهی در اتاقشان را از جا در بیاورند و با پیشنهاد مبالغ کلان، از آنها بخواهند که برای مشکلاتشان راه حلی ارائه دهند. اما این یک خیال باطلیست که تصور کنیم که اگر از جامعه فاصله بگیریم، جامعه برای حل مشکلاتش به سراغمان میآید. کسی که از جامعه فاصله دارد، اصلا از مشکلات جامعه اطلاعی ندارد.
به تصویر بالا نگاه کنید. اینجا محل برگزاری گفتمان عصر جمعه (The Friday Evening Discourse) توسط انجمن سلطنتی انگلستان است. از سال ۱۸۲۵ تا به امروز، عصر بعضی از روزهای جمعه، یک دانشمند میآید و جدیدترین یافتههای علمی را برای عموم مردم شرح میدهد. شرکت برای عموم هم آزاد است.
اینجا فارادی اولین بار، فرآیند عکاسی را شرح داد.
اینجا تامسون کشف اولین ذرهی زیراتمی یعنی الکترون را اعلام کرد.
پشت همین میز، ماکسول برای عموم مردم، نظریهی الکترومغناطیسش را ارائه داد.
اینجا جوزف سوان، لامپ رشتهای را به مردم نشان داد.
اینجا ویلیام پیریس، برای اولین بار، مکانیزم عملکرد تلفن را برای مردم کوچه و بازار توضیح داد.
حالا اساتید ما بروند دور خودشان و کلاسهایشان و آزمایشگاههایشان حصار بکشند و جزوههایشان را داخل گاوصندوق قایم کنند و سلف و سرویس بهداشتی و آسانسورشان را از بقیه جدا کنند و منتظر بمانند که یک روزی، جامعه حرفشان را خواهد فهمید و برای علم و دانششان ارزش قائل خواهد شد.
به قول انوری: باش تا صبح دولتت بدمد!
– اَبا اِباد