اَبا اِباد

Wounds and lights

زخم‌ها و نورها

زخم‌هایم را دوست دارم

این زخم‌ها

هریک تاریخ است

سرگذشت است

ردپای انسانی‌ست

این زخم‌ها هریک داستانی‌ست

داستان شب‌های دراز

که به دستان صبح کشته شدند

دوست من

این زخم‌ها یادگاری‌ست

ماندگارترین یادگاری‌ها

مثل یاد مادربزرگ‌ها

این زخم‌ها خاطره‌ست

سری‌ترین خاطرات

آن‌ها که تنها

برادر به خواهر می‌تواند گفتن

این‌ زخم‌ها خود، زندگی‌ست

زخم‌های من زیباست

زخم‌های من چشمه‌ است

چشمه‌هایی که نور تراوش می‌کند

زخم‌های من آبشارند

آبشارهایی که خرد می‌ریزد

این زخم‌ها اما

برای من آزادی‌ست

تقلایی برای شکستن زنجیری

که سقف هیچ قفسی

بدون زخمی

باز نشده

آیا این زخم‌ها با من پیر‌ می‌شوند

یا که همواره جوان می‌مانند

چه دوستان خوبی‌اند

این زخم‌ها

که همگی با هم سر بر می‌آورند

و باز با هم به خواب می‌روند

اکنون درونم را بنگر دوست من

این زخم‌ها پنجره‌ست

این زخم‌ها نشان یک رویی‌ست

و چه نادان‌اند

آنان که در این پیکار زندگی

از زخم‌ خوردن می‌هراسند

حال تو بگو‌ دوست من

آیا این زخم عمیق

ما را از پای در می‌آورد

یا دنیا را در نور

غرق خواهد کرد؟

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *