اَبا اِباد

برهان اتاق چینی‌ها

برهان اتاق چینی‌ها

“آگاهی محاسباتی نیست، consciousness is not computational. آگاهی ما صرفا محصول یک فرآیند مکانیکی معمولی نیست که بتوان یک ماشین را طوری تنظیم کرد که آن را انجام دهد. برای درک آگاهی، بایستی درکمان از جهان فیزیکی را تغییر دهیم.”

این چند خط، گوشه‌ای از مصاحبه‌ی فیزیکدان بزرگ، راجر پنروز با نشریه‌ی NewScientist بود. بحثی مهم در پاسخ بسیاری از نگرانی‌ها درباره‌ی هوش مصنوعی (Artificial Intelligence یا AI). ما هنوز فاصله‌ی بسیاری با دستیابی به یک‌ هوش و یک آگاهی داریم. چیزهایی مانند چت جی پی تی که این روزها بحث‌های زیادی پیرامون آن‌ها صورت می‌گیرد، در واقع هوش نیستند، بلکه تنها مدل‌های زبانی هستند. این صحبت راجر پنروز که هوش و آگاهی ما، چیزی ورای محاسبات فیزیکی‌ست، پشتوانه‌ای کاملا علمی و فلسفی دارد.

آگاهی یا خودآگاهی، کیفیتی‌ست که ما هنوز آن را درست نمی‌شناسیم. ما هنوز نمی‌دانیم آگاهی چطور اتفاق می‌افتد. آگاهی همان احساس چیزی بودن است، ما بودن خود را احساس می‌کنیم. فیلسوفان این جنبه از آگاهی را، qualia می‌نامند. این آگاهی همان چیزی‌ست که رنه دکارت در جمله‌ی مشهورش بدان اشاره می‌کند که “من می‌اندیشم پس هستم”. این دقیقا همان جایی‌ست که کُمیت الگوریتم‌های محاسباتی در آن لَنگ است و متخصصان آن را، “مساله‌ی دشوار آگاهی یا hard problem of consciousness” می‌نامند. چرا که ما هنوز دقیقا نمی‌دانیم این آگاهی چیست، پس الگوریتم‌های ما نیز نمی‌توانند آن را محاسبه کنند.

بحث‌های زیادی راجع به این موضوع صورت گرفته است. یکی از معروف‌ترین استدلال‌ها برای اینکه نشان دهد کامپیوترهای حال حاضر هرچقدر هم پیشرفته باشند، نمی‌توانند ذهن یا آگاهی داشته باشند، برهان اتاق چینی‌ها (Chinese Room Argument) است. اولین بار فیلسوف آمریکایی جان سرل، این برهان را در سال ۱۹۸۰ ارائه داد و تا به امروز، مورد قبول بسیاری فیلسوفان و دانشمندان واقع شده است.

تصور کنید شما درون یک اتاق هستید و چند چینی بیرون از اتاق با شما صحبت می‌کنند و شما اصلا چینی نمی‌دانید. اما الگوریتمی کامپیوتری در اختیار دارید که می‌توانید همه چیز را به چینی ترجمه کنید و به کمک آن، روی کاغذ به چینی چیزهای می‌نویسید و از زیر در، بیرون می‌دهد. چینی‌ها در بیرون کاغذها را می‌بینند و تصور می‌کنند که شخصی مسلط به زبان چینی درون اتاق است. آگاهی و ذهن الگوریتم‌های کامپیوتری نیز دقیقا به همین شکل است.

الگوریتمی که وانمود می‌کنند حرف شما را درک می‌کند، در حالیکه فقط یاد گرفته کلمات را کنار یکدیگر قرار دهد. کامپیوترها فقط از قوانین دستور زبان استفاده می‌کنند تا حروف و کلمات را با دقت کنار یکدیگر قرار دهند. اما هیچ درک و آگاهی نسبت به کاری که انجام می‌دهند ندارند و ذهن ما اساسا با کامپیوترها و محاسبات کامپیوتری متفاوت است.

پی‌نوشت: بحث فوق، یک بحث داغ بین فیلسوفان و دانشمندان است و تضمینی وجود ندارد که هریک از این دیدگاه‌ها در آینده نقض نشود.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *